کد مطلب:193930 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:153

حکایت ابوتراب با ابوسفیان
پس از غصب خلافت از سوی ابوبكر، ماجرایی بین حضرت علی علیه السلام و ابوسفیان پیش آمد كه خواندنی است. در ایامی كه حضرت امیر علیه السلام خانه نشین بودند روزی ابوسفیان آمد و این اشعار را برای سرزنش آن حضرت خواند:



و لا یقیم علی ضیم یراد به

الا الأذلان عیر الحی و الوتد





[ صفحه 134]





هذا علی الخسف مربوط برمته

و ذا یشج فلا یرثی له أحد [1] .



اعراب جاهلیت وقتی می خواستند خون و غیرت كسی را به جوش بیاورند تا قیام كند این اشعار را می خواندند. معنای اشعار چنین است:

غیر از الاغ عشیره و میخ كه ذلیل ترین چیزهایند كسی در مقابل ظلم خاموش نمی نشیند.

این یك به خواری تمام بر زمین بسته شده و آن دیگری سرش شكسته و مرثیه گویی ندارد.

الاغ شیخ عشیره یعنی الاغی كه همیشه بر در خانه بسته شده و هر كس از راه برسد، چه مهمان باشد یا اهل خانه و همسایه سوارش می شود، هر وقت و هر كسی كه باشد فرقی نمی كند خلاصه این حیوان را به صورت شبانه روزی بر در خانه نگه می دارند تا هر كس خواست سوار شود و این غیر از الاغی است كه در آن زمان هر كس داشته و فقط خودش سوار می شده است. «ضیم» یعنی ظلم و «اذلان» نیز صیغه افعل التفضیل است كه بر سرش الف و لام آمده است. صیغه افعل التفضیل به صورتهای گوناگون به كار می رود كه قوی ترین وجه آن زمانی است كه با الف و لام بیاید؛ مانند: «زید الأفضل»؛ یعنی هیچ كس بالاتر از زید نیست. صیغه افعل التفضیل یا به «من» و یا به اضافه مختوم می شود دایره ی برتری آن یا در مجرور من و یا در مضاف الیه است. وقتی می گویند: «زید افضل من عمرو» یعنی فضیلت زید از عمرو بیشتر است و این جمله بیش از این چیزی را نمی رساند. گاهی هم می گویند: «زید أفضل علماء هذا البلد» یعنی زید از علمای این شهر افضل است، اما همان طور كه اشاره شد وقتی می گویند «زید الأفضل»، یعنی هیچ كس بالاتر از زید نیست و این قوی ترین نوع افعل التفضیل است. «وتد» یعنی میخ. «رمه» یعنی بندی كه با آن حیوان را می بندند. ابوسفیان نزد حضرت امیر علیه السلام آمد و این دو بیت شعر را خواند و گفت: مگر ما واقعه ی غدیر یادمان رفته است؟ به پا خیز و قیام كن. «لأملأنها لك خیلا و رجلا؛ به پشتیبانی از تو مدینه را پر از سواران و مردان جنگی می كنم». برخیز و شمشیر به دست بگیر و از حقت دفاع كن. امام علی علیه السلام می دانستند كه آن سپاهی كه ابوسفیان وعده اش را می دهد مطیع ایشان نیست، بلكه مطیع ابوسفیان است و ممكن است



[ صفحه 135]



در گرما گرم جنگ، ابوسفیان دستور قتل ابوبكر و حضرت علی علیه السلام را با همدیگر صادر كند و خود بر مسند امور بنشیند و بار دیگر، مردم را به بت پرستی بخواند. در آن مقطع حساس، حضرت وظیفه ی خاصی داشتند و مأمور نبودند كاری انجام بدهند. می بایست همان ظواهر اسلام رعایت می شد تا دین پا برجا بماند و اسلام به نسل های بعدی برسد.

در غیر این صورت، همه این چیزها از بین رفته بود و دیگر امروزه اثری از مقدس اردبیلی و شیخ كلینی نبود. هم چنان كه بیشتر امت ها و ادیان پیشین از بین رفتند و از بیشتر پیامبران آنها نامی هم بر جای نمانده است. مؤید این مطلب، فرمایشی است كه امیرمؤمنان علیه السلام به حضرت زهرا علیهاالسلام فرمودند كه اگر می خواهی نام پدرت باقی بماند تحمل كن، و الا اگر انسان مظلوم توان دفاع از خود را داشته باشد، اما از حق خویش دفاع نكند، دعایش مستجاب نخواهد شد.

همه ائمه اطهار علیهم السلام براساس وظیفه ای كه داشتند صبر پیشه كردند و البته راضی هم بودند. رضای به قسمت الهی این نیست كه وظیفه مان را انجام ندهیم. بلكه باید نخست وظیفه را به نحو احسن انجام داد، آن گاه به قسمت الهی رضایت داد.

«و لن یصنع الله بمن صبر و رضی عن الله الا ما هو أهله و هو خیر له مما أحب و كره» [2] .

همان طور كه گفته شد در این فقره از نامه، امام صادق علیه السلام شیعیان را به صبر و رضا در برابر تقدیر الهی فرا می خواند، یعنی علاوه بر آن كه مؤمن در مقابل تقدیر الهی صبر پیشه می كند، باید راضی نیز باشد. مقدراتی كه خدا برای شخص صابر و راضی رقم می زند بهتر از چیزهایی است كه خود او دوست دارد یا بدش می آید.

انسان بعضی از چیزها را دوست و از چیزهایی هم نفرت دارد. به عنوان مثال، غذای لذیذ، خانه بزرگ، سلامتی و دیگر لذت های دنیایی را همگان دوست دارند و فقر و بدبختی و ناسزا شنیدن و بیماری مورد تنفر همگان است. امام صادق علیه السلام در این جا می فرماید آنچه برای انسان صابر و راضی اتفاق می افتد، اعم از شادی و غم، فقر و غنا، بیماری و بهبود، فراغ و اشتغال، همه و همه به صلاح او است. در روایت دیگری این معنا



[ صفحه 136]



به «الرضا بما قسم الله» یاد شده است كه از «الرضا عن الله» خاص تر است.

فرض كنیم فرد پولداری به شخصی تضمین دهد كه تو فلان كار را برای من انجام بده، در عوض هر اتفاقی برای تو پیش آمد، من پنج برابر خسارت آن را به تو می دهم. در این صورت خیال آن شخص آسوده می شود و اگر در بین كار دستش بشكند راضی است، چرا كه اگر مخارج درمان دستش صد هزار تومان باشد، می داند به جای صد هزار تومان پانصد هزار تومان به او خواهد رسید. چنین شخصی حتی پس از این تضمین هم شاید دوست نداشته باشد دستش آسیب ببیند ولی چون نتیجه خوبی برایش در پی دارد آن را به جان می خرد. این مثال را از آن رو آوردیم كه مفهوم رضایت را بهتر درك كنیم و بدانیم كسی كه نسبت به مقدرات الهی صابر و راضی است در هیچ حال زیان نمی كند و خدای متعال پاداش او را دو چندان می كند.

مقام رضا به تقدیر الهی بالاترین مقام و درجه است، هر چند كه خود نیز مراتب و درجاتی دارد؛ زیرا معنویات و مادیات، بهشت و دوزخ، دنیا و آخرت، هر كدام مراتب و درجات مختلفی دارند.

در قرآن كریم آمده است: «فلا و ربك لا یؤمنون حتی یحكموك فیما شجر بینهم ثم لا یجدوا فی أنفسهم حرجا مما قضیت و یسلموا تسلیما [3] ؛ چنین نیست، به پروردگارت سوگند كه آنها ایمان نمی آورند مگر آن كه در اختلافات خویش تو را به داوری بخوانند و از قضاوت تو دلگیر نشوند و كاملا تسلیم باشند». از میان دو طرف متخاصم كه با هم اختلاف دارند، دست كم یكی از آنان محكوم خواهد شد. خداوند متعال در این آیه ی شریفه قسم یاد كرده است كه مؤمنان به درجات بالای ایمان دست نمی یابند، مگر آن كه به هنگام اختلاف و مشاجره و پس از آن كه پیامبر به نفع یكی و علیه دیگری حكم كرد، آن كه حكم علیه او صادر شده است، رضایت داشته باشد، و چه در ظاهر و چه در باطن او نشانی از نارضایتی نباشد و در نفس خویش احساس حرج و سختی ننماید.

مقام رضا به سادگی میسر نمی گردد. اما انسان چاره ی دیگری ندارد؛ چرا كه فقط رضا



[ صفحه 137]



به قسمت الهی است كه سعادت اخروی را تأمین می كند. نوع انسان ها در زندگی خویش كم و كاستی هایی دارند. یكی فرزند ندارد، دیگری فرزند دارد، ولی خرج او را ندارد، آن یكی فرزندش ناصالح است. به طور كلی هر كسی در زندگی با امور ناخوشایندی رو به رو است، اما آیا انسان در برابر این ناگواری ها رضایت دارد یا نه؟ كسب رضایت ساده نیست، ولی مقامات و پاداش های والا را به سبب داشتن رضایت می دهند. پاداشی كه به نمازگزار می دهند، به اندازه ی رضایت موجود در نماز است. نمره ای كه به حسن خلق می دهند، در مقابل رضای نهفته در آن است. باید به آنچه خداوند حكیم قسمت انسان كرده است رضایت داشت. آنچه در گذشته اتفاق افتاده قسمت بوده و آنچه در آینده اتفاق می افتد، قسمت خواهد بود. حضرت علی علیه السلام خطاب به فرزند گرامی شان امام حسن مجتبی علیه السلام می فرمایند: «بنی انك لا تعلم ماذا خبأ لك الدهر؛ تو نمی دانی دنیا برایت چه چیزی پنهان كرده است». درست است كه این فرمایش مولای متقیان خطاب به امام حسن علیه السلام است، اما در واقع مخاطب این سخن تمام انسان ها می باشند.


[1] بحارالأنوار، ج 28، ص 328، گوينده اشعار «متلمس» است.

[2] متن نامه.

[3] نساء، آيه 65.